دکتر حسن عباسی رئیس مرکز بررسی های امنیت بدون مرز و استراتژیست برجسته ی ایرانی روز دوشنبه 21 اردی بهشت ماه 1388 در جمع دانشجویان دانشگاه اصفهان به سخنرانی پرداخت. وی در این جلسه نقدی منصفانه بر دولت های پس از انقلاب داشت که البته واضح است که وقتی کار به دولت احمدی نژاد رسید با اغتشاش و شانتاژ حامیان میر حسین موسوی مواجه شد و مقداری از طول بحث کاست تا برای آنها تریبون آزاد برپا شود!
برای دیدن منبع خبر و لینک دریافت صوت و تصویر جلسه اینجا کلیک کنید.
بعد از شنیدن تمام جلسه حس جالبی نداشتم. بی تعارف باید گفت که ماجرا کاملا شبیه برنامه هایی بود که در تالار فجر دانشگاه شیراز برگزار می شود. یک طرف اون وری ها و طرف دیگر خودی ها. سر هم داد می کشند و حتی برای لحظه ای به حرف هم تامل نمی کنند. براستی چه خبر است. یک طرف آزادی می خواهد. البته نه آزادگی که لیبرتی و اباحه. گناهی بر آنان است؟ نمی توان قاطع گفت. هیجان و آرم خواهی جوان و شور و اعتراض او را چه کسی پاسخگوست؟ سو ی دیگر بر آرمان های انقلاب و از این دست موارد پا می فشارد. در جریان اخیر که من اسم خودی ها را روی آنها می گذارم اتفاقات و آدم های دوست داشتنی هست و البته گاهی هم کسانی به این جریان تعلق دارند که نباید داشته باشند. بی تقوایی چیز بدی است. به خصوص برای مجموعه های ارزشی. مومن اگر جذاب نباشد دین که گناهی ندارد. صف بندی درست نیست. ما در یک کشتی نشسته ایم. پس زنده باد مخالف من!
بیانیه ی انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده ی کشاورزی
سال های قبل از انقلاب در زمانی که دستیاران مستشاران غرب بر این سرزمین حکومت می کردند، امریکا و سایر امپریالیسم های جهانی سعی در فرهنگ زدایی و نابودی افکار اصیل ایرانی و اسلامی داشتند، که به برکت انقلاب اسلامی این نقشه اثر گذار نبود. اکنون سی سال پس از انقلاب اسلامی امپریالیست های جهانی با تمام هجمه ی خود در صدد هضم فرهنگ اصیل ایرانی و مشرق زمین در دهکده ی جهانی با کدخدایی غرب و عمال آن می باشند. در واقع اکنون که آمریکا با پارادایم امانیسمی و نهلیستی خود و با ایجاد ایدئولوژی های جدید و همچنین با طرح برنامه هایی با محوریت جدایی نسل جدید از آرمان های نسل های قبل و نیز ایجاد آنارشیسم فکری در نسل جوان ایرانی درصدد انحراف در نسل های آینده و نیز مقابله با ایران اسلامی می باشد، ما خود نیز به این مسائل دامن زده و به این برنامه ها و ایدئولوژی های غرب چه خواسته و چه ناخواسته کمک می نمائیم.
در روز 20اردیبهشت سال 1388 انجمن علمی دانشکده ی کشاورزی با اجازه ی معاونت فرهنگی دانشگاه شیراز و با همکاری ایشان، در ایام سوگواری صدیقه ی کبری، یار و همراه مولا امیرالمومنین و نیز بنت رسول ا... ، جشنی مبنی بر جشن روز استاد بنا نهاده که در این جشن بر قرار معلوم قصد در ایجاد فضایی شاد با اجرای نوازندگی و تئاتر طنز و ... نموده اند . در پی این حرکت تعدادی از دانشجویان متعهد به آرمان های اسلامی و متعهد به اصول و ارزش های انقلابی اعلام به نامناسب بودن هر جشنی در این ایام نمودند. اما در این حین یکی از دانشجویان با در دست گرفتن میکروفن سالن و اعلام این که 2 تشکل انجمن اسلامی دانشجویان و نیز بسیج دانشجویی سدی برای برگزاری این جشن شده اند باعث ایجاد آشوب در این سالن شده است. انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده ی کشاورزی در پی این حادثه شدیدا نسبت به مسولین محترم دانشکده به عنوان ناظرجشن ونیز معاونت فرهنگی دانشگاه برای دادن مجوز این برنامه و نیز ایجاد فضای مسموم علیه انجمن اسلامی دانشکده ی کشاورزی و نیز تشکل های اسلامی همسو توسط انجمن علمی ، اعلام اعتراض نموده و خواستار پاسخگویی مسئولین دانشکده ودانشگاه و نیز مسئولین این مراسم ، به دانشجویان آرمان خواه وانقلابی می باشد
والسلام علی من التبع الهدی
مسیح وفایی
دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده کشاورزی
نجمن های اسلامی سراسر کشور اعلام کردند : حمایت از گفتمان انقلاب اسلامی و نقد گفتمان های رقیب |
دبیر سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شیراز ضمن دعوت از خاتمی برای حضور در دانشگاه شیراز برای پاسخگویی به سوالات دانشجویان، اظهار داشت: متأسفانه خاتمی از حضور در جمعهای گلچین نشده گریزان است.
مصطفی نمازیان دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شیراز در گفتگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، با اشاره به اینکه اینکه خاتمی از حضور در دانشگاههایی که مانند دانشگاه تهران امکان گلچین کردن دانشجویان برایش وجود ندارد، گریزان است، گفت: آقای خاتمی برای حضور در دانشگاه از جانب دانشجویان همطیف خود دعوت شده بود ولی آستانه تحمل ایشان در حد دانشگاه شیراز نبود به همین دلیل از حضور در دانشگاه امتناع ورزیدند. نمازیان در ادامه شعارهای رئیس جمهور سابق کشورمان برای انتخابات آتی مانند طرح گفتگوی تمدنها و ایجاد ارتباط با آمریکا را طرحهایی سوخته خواند و افزود: این صحبتها در حالی صورت میگیرد که سابقه این چند سال اخیر آمریکا و جنایتهایی مانند جنگ غزه و حمله به عراق و افغانستان چهره واقعی این تروریستها را روز به روز آشکارتر میکند. وی افزود: خاتمی در حالی حرف مقابله با مفسدین را میزند که هنوز پس از سالها موضع خود را با امثال جزایریها و کرباسچیها و همچنین مهرههایی چون انصاری، لاری و محمد پور که از طرفداران اصلی آقای خاتمی و متهم به فساد اقتصادی در شیراز هستند، مشخص نکرده است. دبیر سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شیراز با اظهار تأسف از سوء استفاده از احساسات مردم و استفاده از ابیات احساسی و عناوین مذهبی در تراکتهای تبلیغاتی این گروه افزود: ایجاد فضای مظلومنمایی در بین دانشجویان و مردم از طریق اینگونه سیاهه نماییها ابزاری است که طرفداران اصلاحات در شیراز پی گرفتهاند و ما حداقل خواستهای که از آنها داریم این است که از نام مقدس دانشجو برای تحقق خواستههای سیاسی خود سوء استفاده نکنند. وی در پایان با اشاره به اینکه نام این سفرها را نمی توان سفر استانی گذاشت، تأکید کرد: سفری که صرفاً محدود به حضور در جمع اطرافیان خود شود را نمیتوان سفر استانی نامید و سفر استانی آن است که با حضور در جمع اقشار مردم و دانشجویان فرصتی مناسب برای شنیدن حرفهای مردم فراهم کنند. |
دنیای سیاستمداران ایران از پیچیدگی های خاص خود برخوردار است. اما با بررسی گفته ها و ادعاهای گروههای سیاسی و مقایسه آن با عملکردشان به نتایج جالبی می رسیم:درعجبم از کسانی که هرقرائتی از دین را محترم می شمارند اماقرائت ولایی از دین را قرائتی فاشیستی می نامند درعجبم از کسانی که قائل به پلورالیسم سیاسی هستند، اما هیچ احترام و حرمتی برای اندیشه ولایت فقیه قائل نیستند.درعجبم از کسانی که می گویند دین هیچ نقشی در زندگی اجتماعی ندارد، در حالیکه نمی دانم در قیامت برچه اساس می خواهند پاسخگوی اعمال اجتماعی خود در برابر خدا باشند.در عجبم از کسانی که می گویند: هرکس پیام دوم خرداد را درک نکرده است کنار برود، در عین حال جناح مقابل خود را به تمامیت خواهی متهم می کنند.در عجبم از کسانی که دم از احترام به دموکراسی و رای مردم می زنند، ولی منتخب مردم را که از جناح سیاسی آنها نیست هدف بدترین تهمت و تخریب رسانه ای قرار می دهند.در عجبم از کسانی که هرقرائتی از اسلام و دین را محترم می شمارند، اما شعار مرگ بر طالبان سر می دهند.مگر قرائت طالبان از اسلام محترم نیست؟در عجبم از کسانی که شعار مرگ بر طالبان می دهند، اما خود برای رابطه با طالبان پیشقدم می شوند.درعجبم از کسانی که هر قرائتی از دین را محترم می شمارند، اما شدیدترین وغیر انسانی ترین حملات را به آقای مصباح یزدی عرضه می دارند و قرائت ایشان از اسلام را به هیچ وجه محترم نمی شمارند.درعجبم ازتئوریسینهایی که در دوره زعامت ? خردادیها با ارسال نامه به مجلس ششم اعلام می دارند: مجلس ششم به هیچ وجه برای برطرف کردن مسائل ومشکلات اقتصادی نیامده است و در دوران دولت نهم برای تورم و مسائل معیشتی مردم اشک تمساح می ریزند.درعجبم ازکسانی که روزی برای خروج از حاکمیت سرودست می شکستند و اینک برای ورود به حاکمیت به هر درو دیواری می زنند.درعجبم از کسانی که شعار زنده باد مخالف من و نیز تحمل مخالف آنها گوش فلک را پرکرده است، اما بیشترین حجم تخریب وتوهین را نثار مخالفان خود می کنند. همانها که حاضر به کنار آمدن با آمریکا و اسراییل هستند اما حاضر به تحمل جناح مقابل خود و گفتگو با آنها نیستند.
در این شماره از نشریه می خواهم به نقد از سخن و مطلبی که یکی از دوستانمان در نشریه زده اند به پردازیم که در آن مطلب به توصیف آقای خاتمی و شباهت آن با امام خمینی پرداخته بود .
ابتدای سخن به شما بگویم ، شما قرار بود از روش های توصیفی و تحلیلی و مقایسه ای استفاده کنید . اما تنها سفسطه بافته اید و از روش توصیفی استفاده کرده اید ، بدون هیچ مدرک و دلیلی که منطقی باشد . سخن شما حول چند محور بود :
1- نفی جمود وتحجر .
2- نوآوری .
3- دموکراسی و آزادی ( که بیان نشد کدام آزادی ، فقط گفتید آزادی .؟؟) . وبقیه اش تکرار چند حرف بود .دوست گرامی شما و دولت اصلاحات ( و اصلاح طلبان ) جمود وتحجر را چه حساب می کنید ؟ آیا دست دادن با زنان بیگانه که نفی قانون اسلام است ، نشانه عدم جمود وتحجر است یا لاابالی گری ؟ شما جمود وتحجر را چه می دانید ؟ آقای خاتمی ِ شما ، چه فکر می کند ؟ آیا نوشتن نامه نوشیدن زهر به رهبر معظم ، نفی جمود وتحجر است ؟ آیا تصویب قانون رفع تبعیض از حقوق زنان که تنها اصل اول آن با چندین آیه صریح قرآن مخالف است ( و در دولت هشتم تصویب می شود )، نفی جمود وتحجر است ؟ تنها آقای خاتمی را می گویید مثل امام است ، آیا شما مرضیه حدیدچی ( اولین فرمانده سپاه غرب ) را نمی شناسید ؟ وقتی امام به گورباچف نامه نوشتند ، این شخص حامل نامه بودند و دست به رهبر بزرگ سیاسی آن زمان ندادند ( آب و هوای ایتالیا چطور است ؟).
نوآوری : کدام نوآوری ، در 8 سال از ریاست آقای خاتمی چه نوآوری هایی بوده است . تنها چیزی که ما می دیدیم یک طرح وچند میوه سیاسی بود . آری نوآوری ما در8 سال این بود که در آمریکا یک روز valentime بود و در ایران 8 سال شد . نوآوری در انرژی هسته ای ِ تعلیق شده و نیز گفتگوی تمدنهای تان را دیدیم . بگذارید برایتان بگویم ، این گفتگوی تمدن ها صد سال پیش از آقای خاتمی ، توسط غربی ها مطرح شده بود ولی دیدند که شرم است ، بیان نکردند تا شما آنرا گفتید . و دیدم که چه شد ، همه اش شرم بود و بس .( نمونه – غزه : آقای خاتمی چه کرد ؟)
دموکراسی: البته به شما بگویم ، دموکراسی ای که شما بیان کردید ما ندیدیم . اگر منظورتان فعالیت مردم در حکومت باشد ؛ شاهد راهپیمایی های 22 بهمن و روز قدس و انتخابات های کشوری می باشیم . مردم سالاری دینی تان چه بود؟ ، آیا همان چیزی نبود که شهید رجایی و امام خامنه ای ( هنگام ریاست جمهوری شان) انجام می دادند ؟
و از آزادی برایتان بگویم ، آزادی ای که تنها ارائه دهندگان و گیرندگان آن در ملاصدرای و خیابان زند شیراز یافت می شد . اگر آزادی کوتاه شدن لباس زنان و دختران ، و کوچک وخطی شدن روسری ملت است ، پس خوش بحال شهری که روباه با آن قهر است . و اگر آزادی ِ بیان است ، دیدیم 18 تیرتان را و دیدیم بستن درب تشکل ها را ، وباز هم دیدیم سخنرانی امیرکبیرتان را ، و باز هم دیدیم وزیر علوم تان که با آوردن حرف دانشجویان ستاره دار، برای زیر فشار قرار دادن دانشجویان از لحاظ روانی و تحصیلی چه قدر تلاش کرد ؟ آری دیدیم ثمره 8 سالتان را ، آنگاه که قطار انقلاب با فاصله 8 سال ، ریل انقلاب را گم کرده بود .تساهل وتسامح را می گویید . آیا شرم ندارید که این را به امام نسبت می دهید و چنین برچسب زشتی را به امام می زنید ، امام که ابتدای انقلاب فرمودند :
" آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند ." و حزب توده را ضد اسلام معرفی کرد . همان که فرمود :" من توی دهن این دولت (بختیار) می زنم ". همان که فرمود :" نه شرقی ، نه غربی ، جمهوری اسلامی "
و اکنون چند سخن دیگر :
1. گفتگوی تمدن ها : شرمساز ترین حرف تاریخ . آری آنگاه که سید خندان چند ساعت منتظر پاپ بودند و پاپ چند ساعت منتظر مرجع تقلیدمان ( و آن برای نیم ساعت و این برای یک ساعت )
2. کتاب منتشر شده ی بررسی استراتژیک دولت مورد نظر شما ، پس از 8 سال که همه خمیر شدند و از انتشار آن جلوگیری شد .
3. سفرهای چند میلیاردی آقای خاتمی به خارج برای گشت و تفریح و دست دادن با زنان بیگانه و ...
4. جایزه دادن شان به خانم ها ، که بس تماشایی است و ....
5. آزادیتان که دیدیم و .......
6. بحث جاسوسی آقای موسوی ......
7. بحث تمرکز ثروت و تفریح در پایتخت
8. بحث سفر استانی برابر با افزایش توقع مردم ( آیا می دانید چه کسی این حرف را زده است ) و ...
9. ..........
پینوکیو
و اما بعد ...
در این چند وقت که تبلیغات انتخاباتی شروع شده است کلیپ های بسیار جالب و بعضی موقع ها خنده داری توسط طرفداران و گاهی توسط ستاد های تبلیغاتی درست شده است . ولی محتوای بعضی کلیپ ها با حرف ها و اعمال کاندیداتورهای مورد بحث 180 درجه متفاوت است که می توان آنرا یا به ندانستن تهیه کننده ( اگر به سهو باشد ) ویا به نامردی تهیه کننده ( اگر که به عمد باشد ) دانست . در هر حال من کاری زیادی به این کسان ندارم بلکه مطلب من در مورد جناب آقای خاتمی می باشد . در حدود چند هفته پیش از ایشان کلیپی دیدم که در دانشگاه تهران در حال سخنرانی بود و حرف هایی می زد و کارهایی را به دیگران نسبت می داد که یا در زمان حکومت شان ( با اجازه چلپاسه " شاه سلطان حسین زمان " ) خود ایشان انجام می دادند و یا اطرافیان و دوستان ایشان صحبت هایی می کردند و ایشان از آن موضع گیری ها طرفداری می کردند و اکنون این موضع گیری ها را به دیگران نسبت می دهند . آن سخنرانی مرا بسیار ناراحت کرد ، چون هرگز فکر نمی کردم ایشان این قدر دروغ گو باشند و ازهمه ی دروغ های ایشان بالاتر، آن که مرا عصبانی کرد موضع ایشان در مقابل آزادی بود ، ایشان گفتند که : اکنون دانشجویان ستاره دار می شوند به خاطر نقد حکومت .
یکی نیست به ایشان بگوید که : اولا ستاره دار شدن دانشجویان از زمان شخص خودتان شروع شد همان زمان که عده ای وقتی در دانشگاه تهران سخنرانی می کردید شما را قبول نداشتند و شما آنان رامی خواستید با ارعاب ساکت کنید و آنها را انسان نمی دانستید .( البته زنده باد مخالف من ، جناب آقای خاتمی )
آقای خاتمی از آزادی می گویید ، بله آزادی بود برای توهین به پیامبر ( پیامبر شعر گفته است و ...) ، برای توهین به امام حسین
( او بخاطر خشونت جدش کشته شد و.. ) آری شما باید اول فرق آزادی ونقد را برای دوستانتان تبیین کنید ( البته بعد از تبیین اصلاحات ) و سپس بگویید آزادی کِی بوده وکِی نبوده .
از آزادی در دانشگاه ها هم گفته بودید ، راستی آیا مردم می دانند چه بر سر انجمن های اسلامی ای که در دفتر تحکیم وحدت بودند ولی حرف های شما را قبول نداشتند ، آوردید . راستی یاد تان هست وقتی همین انجمن های اسلامی از دفتر تحکیم وحدت به صورت گروهی جدا شدند ( مثلا دانشگاه اهواز با سه حق رای ، باید بگویم آن زمان فقط دو دانشگاه دارای 3 حق رای در دفتر تحکیم بودند ) دانشجویان آنها را به خانه نشینی دعوت کردید وتعلیق هایی برای آنها رقم زدید ( این باعث افتخار ماست که از دست شما ستاره دار شویم ، آقای خاتمی ) راستی یادتان هست که بعضی از دفاتر انجمن های اسلامی را شبانه جوش می داید ( زنده باد مخالف من ، آقای خاتمی ) و..و..و...
نمی دانم چه بگویم جناب آقای خاتمی ، فقط می گویم حافظه تان بسییییار ضعیف شده است بهتر است سری به ایتالیا بزنید جناب آقای خاتمی .
تمام نظام های حکومتی ، بر پایه ها و ستون هایی استوار هستند که سست کردن آنها به مفهوم تخریب کردن کلیّت نظام حکومتی و حاکم تلقی می شود . تخریب این ستون ها ، خطوط قرمز نظام است . در تمام حکومت ها ، نیروهای تشکیل دهنده ی حاکمیت یا مخالفین وفادار ملزم به صیانت از آنها و تجاوز نکردن به مبانی و پایه ها هستند . طبعا ً جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست . رعایت نکردن خطوط قرمز از سوی احزاب و جریان های سیاسی یا بخش هایی از حاکمیت ، از سه ناحیه منبعث می شود :
الف ) همنوایی جریان نفاق در درون سیستم با دشمنان و بد خواهان کشور با سوء استفاده از اصلاحات و اصلاح طلبی برای کمک به تحقق اهداف دشمنان خارجی انقلاب و زمینه سازی برای اجرای عملی استراتژی امریکا و صهیونیسم در ایران . برای نمونه ؛ ریچارد مکمن – مشاور کاخ سفید و سیاست مدار معروف امریکایی – در اوایل سال 2000 اعلام داشت : با روی کار آمدن اصلاح طلبان و تقویت نیروهای طرفدار امریکایی در ایران ، ظاهرا ً روزهای تلخ سرگردانی امریکا سپری شده است و از این پس باید شاهد فرو ریختن ستون های این نظام سرکش و مهار ناشدنی ( ایران ) باشیم .
ب) اولویت یافتن منافع حزبی و گروهی بر منافع ملی
ج) ضعف حکومت در حفاظت و صیانت از خطوط قرمز و جلوگیری از تعدّی به آنها ، این معضل ، اقتدار نظام را مخدوش می کند ، امنیت ملی را به مخاطره می افکند ، اسرار نظام را برملا می سازد ، حرمت ها را میشکند ، پایه های نظام را سست می کند و منافع ملی را فدای اغراض شخصی – حزبی و گروهی می کند . اقتدار ملی و صیانت از اهداف والای قانون اساسی و پاسداری از خون پاک شهدا ، اقتضا می کند که نظام علی رغم تمام فشارها با قاطعیت تمام با هر جریانی که به شکستن خطوط قرمز مبادرت می ورزد ، مقابله کند .
در آستانه ی انتخابات دوره ی دهم ریاست جمهوری ، هر کدام از نامزدها به گونه ای دست به تبلیغات می زنند . برخی از سه سال پیش چنین کاری را شروع کرده اند و برخی هم منتظر آینده اند .
سید محمد خاتمی ، مردی که 8 سال یر مسند ریاست دولت نشسته بود ، و حال برای انتخابات دوره ی دهم ریاست جمهوری گام برداشته است . مردی که به یقین ، تمامی مردم ایران او را در 8 سال حاکمیت دولت اصلاحات شناخته اند . مردی که در طی 8 سال شاهنشاهی خود ، هرگز به همراه هیئت دولت وقت ، به نواحی دور دست ایران سفر نکرده بود . ( البته سفرهای هفتگی به کشورهای اروپایی و امریکایی ، پابر جا بود ) . مردی که این گونه سفرهای استانی را پر هزینه و ناکارآمد بیان می داشت و برای نابودی طرز تفکر دارندگان چنین عقاید ، صلوات نذر می کرد . آیا سید محمد خاتمی ،حال به بن بستی رسیده است که در آستانه ی انتخابات ، به فکر سفرهای استانی و دیدارهای مردمی افتاده است ؟
چنین سفرهای استانی برای آقای خاتمی ، سفری برای نشان دادن چهره ی ایشان نمی باشد . بی شک ایرانیان ، شاه سلطان حسین زمان خود را به خوبی می شناسند . اگر چنین سفرهای استانی را برای حضور در بین مردم و بیان ایده ها و وعده های جدید حزب اصلاحات بدانیم ( البته از نوع اوبامای 2009 ) ، پس هزینه های سنگین و ناکارآمدی و اتلاف وقت این گونه سفرها ( بنا به گفته ی اصلاح طلبان ) را چگونه توجیه کنیم ؟ آیا واقعه ی دانشگاه تهران ( امّا این بار در دانشگاه شیراز ، بلکه سنگین تر ) تکرار خواهد شد ؟ چرا آقای خاتمی نخواستند ( بهتر بگوئیم ؛ نتوانستند ) پاسخ پرسش های دانشجویان را در دانشگاه تهران بدهند ؟ آیا پرسش های دانشجویان باعث وحشت مجدد وی (که ترسناک تر از ... ) و عدم حضورش در دانشگاه خواهد شد ؟
کارایی ریاست 8 ساله ی دولت اصلاحات و فعالیت و تلاش 3 ساله ی دولت عدالت محور بر روشن ضمیران آگاه ، مشخص است . بی شک سفرهای استانی از بهترین اقدامات دولت نهم بوده است که اصلاح طلبان نیز در برابر آن سر تعظیم فرود آورده اند .
امّا سفرهای استانی به چه دلیل است ؟ آیا می توان پذیرش طرز تفکر احمدی نژاد و شکست اصلاح طلبان در برابر این ایده را مد نظر داشت ؟ پادشاه 8 ساله ی دولت اصلاحات، حتی نتوانست در یکی از استان های کشور ( البته به جز تهران ) هیأت دولت را برای بررسی مشکلات جامعه به دور هم جمع کند . آیا 4 ماه ، فرصت کافی برای حضور در بین تمامی اقشار جامعه ( به خصوص دانشجویان ) نمی باشد ؟ آیا آقای خاتمی قادر به پاسخ گویی به پرسش های دانشجویان به عنوان سمبل اقتدار ایرانی خواهند بود ؟
به راستی آیا باز هم شنوای وعده های امیدوار کننده ای چون ؛ تعلیق انرژی هسته ای ، ثروت اندوزی و ثروت مداری ، سرسپردگی به ابر قدرت ها ، پذیرش فرهنگ غرب و به موزه فرستادن خمینی کبیر و آرمان هایش خواهیم بود ؟
آیا آقای خاتمی پاسخ گوی فعالیت ها انجام نداده ی دولت خود خواهند بود ؟ آیا پاسخ گوی نقصان دوره ی 8 ساله ی دولت اصلاحات خواهند بود ؟
به امید حضور آقای خاتمی در دانشگاه شیراز